در راه



زندگی کوتاه تر از ان است که ما در نقطه ای ثابت بمانیم. هر روز فرصتی است برای یک قدم به جلو نباید اجازه بدیم هیچ کار نکردن پشیمانی به بار بیاورد و وقتمان را تلف و انرژی و ارزوهامون رو به تباهی بره.

خیلی از ما زندگی را به تصادف و یا شانس واگذار می کنیم. اجازه می دهیم اتفاقات بیرونی و شرایط بر ما مسلط بشوند و ما را شکست بدهند اما واقعیت اینه که این شرایط زاییده افکار ما هستند. هیچ مانعی مطلق نیست. گاهی اوقات فکر میکنیم برخی موانع همیشگی اند و هرگز نمیتوانیم انها را پشت سر بگذاریم.

هر هدفی قابل دستیابی خواهد بود اگر بدونیم چطور قدمها را برداریم فقط کافیه فکر راه رفتن از دیوار راست را به فراموشی بسپاریم و به یاد بیاریم که هر صعودی پله پله اتفاق می افته.

مدت یک سال گذشته انواع اهمال کاری و وقت تلف کردن را پشت سر گذاشتم اما دیگه وقتشه که اصلاح بشم تنبلی و زشتی و پلشتی بیش از این کافیه. بنابراین با هر قدم بجای تلف کردن وقت در شبکه های اجتماعی و دنبال کردن ادمهایی که ارمغانی جز استرس و بیاد اوردن خاطرات کهنه و پوسیده گذشته دارند اینجا می نویسم. امیدوارم در این کارم دوام داشته باشم و بیش از این این عزت نفس له شده را ازار ندم. اینجا مخاطب اصلی خودم هستم.

امیدوارم در پایان راه:

یک هویت و هدفی قوی برای خودم داشته باشم
ترس از حرمت به سمت جلو را شکست بدهم

به موجودی در حال رشد و در تلاش برای کسب مهارت ها تبدیل بشم

موتور رشد و پیشرفت مداوم در خودم را فعال کنم

در نهایت به انچه دستیابی به ان باورش سخت است برسم

با نام خدا 



سال 96 سال خوب توام با اشتباهات بزرگ بود که شاید هیچوقت نشه آنها را نادیده گرفت و به راحتی ازکنارشون گذشت. میشه درس گرفت و بزرگتر شد اما خطاها و اشتباهات گاها ما رو تا اعماق چاهی رها می کنند و بالا امدن و دوباره دیده شدن کار هر کسی نیست. بعض اوقات هم مثل یک زخم هیچوقت التیام نیافته می مانند. با هر حرکتی و نشانه ای تداعی می شوند. به هر حال می گذرند و ما فراموش می کنیم خیلی از اتفاقات زندگی را و این شاید نکته مثبتی در خودش داشته باشه.

سال 96 سالی بود که باید تصمیم می گرفتم خودم باشم. خود خودم با همه بدیها و خوبی ها و مهارت ها و کمبود ها و عقده ها و هر چیزی.  البته با جمله کلیشه ای "دیگران مهم نیستند" چندان موافق نیستم و شاید معنای ان  نمیفهمم اما از خودم می پرسم مگر میشه که دیگران اهمیتی نداشته باشند. شاید سخت باشه و نشه مطلق به این خواسته رسید اما قدمهایی می توانیم برای اهمیت دادن به خودمون و نظراتمون و علایقمون به عنوان یک موجود زنده برداریم. حداقل بگیم که ما هم هستیم و زنده ایم وبرای چه هدف هایی می جنگیم و قدم بر میداریم.
سال 96 سال آن سوتی بزرگ بود. که حتی خودم هم از یادآوری ان خجالت می کشم. اما خوش گذشت.
سال 96 سال رها کردن آدمهای گذری بود که بی جهت خودم را به آنها چسبانده بودم . اما این جرات را به خودم دادم رها شون کنم هر کس دوست داشت می تونه به دنبال من یا همراه من بیاد.
سال 96 سال پر بار کتاب خوانی بود که با مطالعه" بر بال سیمرغ" استاد زرین کوب به عدد 50 رسید. هر چند در سال جدید تعداد و کمیت نباید برایم در اولویت باشه و بر کیفیت این مطالعه و کتابخوانی متمرکز خواهم شد.
سال 96 گذاشتن یک از پاهای خودم از مرز و محدوده راحتی بود البته یک کم. ولی شروعی بود. شاید رها شدن و پرواز با این حرکت کوچک میسر شود.
سال 96 درسهای بزرگی داشت اما توام با رنج و ناراحتی والان که به آنها فکر میکنم می بینم این سرنوشت ماست سرنوشت همه ما که اشتباه کنیم درس بگیریم و یا اصلا درس نگیریم.
سال 96 سال بهتر شدن بود از همه لحاظ البته اگر اتفاقات خجالت آوری را که فقط خودم می دونم از بین آنها فاکتور بگیرم.
سال 97 سالیه که در آن:
شعارم فقط تلاش و زنده نگه داشتن امید حتی در تاریک ترین لحظه های زندگی باشه. و به یاد بیارم که گر چه خیلی از اتفاقات و پیشامدها در حوزه اختیارمن نیست اما شاید بعضی ها رو بشه عوض کرد و  راضی تر زندگی کرد.

شایدبهتر باشه فکر کردن به پیشامدهایی در حوزه اختیار من هستند را در اولویت قرار بدم تا از پیشامدهای مثلا ناگهانی شوکه نشم و راهم رو ادامه بدم.
در سال جدید تلاش می کنم خودم را بهتر بشناسم بجای متمرکز شدن بر شناخت دیگران. خودم به اندازه کافی اسرار آمیز و ناشناخته هستم از این رو وقتی را برای شناسایی دیگران نباید تلف کرد. شاید در وجودم یک معدن کانی گرانبهایی نهفته باشه . چه میدانیم؟؟؟شاید

دلم برای خونمون ، مادرم، پدرم و همه دوستانم تنگ شده. برای ایران هم. قبل از اینکه به اینجا بیام نمی دونستم اینقدر این کشور را با همه سختی ها و بی قانونی ها و مشکلاتش دوست دارم. 
برای همه مردمان جهان صلح و آرامش و سلامتی  آرزو دارم . هرچند آرزوی دور از دسترسی است اما یک آرزوی عمیق و با تمام وجودم است. شاید یک روزی آرزوها ناگهان برآورده بشوند.




دوران های زمین شناسی از پرکامبرین شروع می شوند و تا دوران سوم زمین شناسی ادامه می یابند .


پرکامبرین خود به دو دوره آرکئن و پروتروزوییک تقسیم می شود و به 4600 میلیون سال قبل بر می گردد . درمورد دوران ارکئن اطلاعات چندانی در دست نداریم .

 در این دوران فرایندهای غالب در روی زمین بر تشکیل پوسته سخت متمرکز بود و نشانه ای برای شناسایی این دوران وجود ندارد. دوران پروتروزوییک با ظهور تریلوبیت ها شناخته میشوند.

دوران بعدی پالئوزوییک نامیده می شود به معنای دیرینه زیستی است و از6 زیر دوره تشکیل شده است. این دوران 590 میلیون سال پیش آغاز شد. در ابتدا زمین با دریایی کم عمق پوشیده شده بود و بی مهرگان آبزی موجودات اوایل این دوران بودند و به تدریج طی چند فرایند کوهزایی بخش هایی از زمین ازدریا خارج شد و خشکی هایی پدید آمد و رویش گیاهان و سخت شدن پوسته موجودات خشکی زی پا بر روی زمین گذاشتند.

مرز دوران اول و دوم به آرامی و در برخی نقاط  این سیاره قابل شناسایی نیست. دوران دوم، مزوزوییک "دوران میانه "نامیده می شود. 

در این دوران زمین از نظر ساختاری، زیست شناختی تغییرات زیادی داشت. دایناسورها پیدا و منقرض شدند. فرایندهای کوهزایی متعددی در زیر دوران های مزوزوییک روی داد و ریخت شناسی زمین بارها وبارها تغییر یافت. دریاها و حوضچه های قدیمی بسته شدند و حوضچه های جدید شکل گرفتند. 

این دوران به دوران اشتقاق قاره ها نیز شهرت دارد چرا که اوراسیا و گندوانا از یکدیگر جدا شدند و در ادامه اشتقاق هایی در هر دوی این قاره ها شاهد بودیم.

دوران سنوزوییک دوران سوم زمین شناسی و به نوزیستی شهرت دارد. دو زیر دوره ترشیاری و کواترنر دارد . با انقراض دایناسورها در اواخر مزوزوییک ، داران مجال رشد و گسترش یافتند و جانداران غالب این دوران بودند. 

فعالیت های زمین شناختی در این دوران نیز افزایش یافت و کوهای هیمالیا، البرز،زاگرس، اند و آلپ از پیامد های آن هستند. دوران سنوزوییک دوران آتشفشانی نیز هست و در این دوران آتشفشان های بسیاری فعال بوده اند و محصول این فعالیتها رخداد انواع فات در این دوران است.

این دوران 66 میلیون سال طول می کشد و انسان در این دوران پا بر روی زمین می گذارد.

با پایان دورانهای زمین شناختی وارد عصر و دروانی می شویم که نام آنتروپوسن را بر آن گذاشته اند

دورانی که زمین آرامش نسبی خود را  واسطه دگرگونی ها , دگرشکلی ها و تکاپوهای زمینی تا حدودی پیدا کرده است.

و اکنون دوران این جنین ناتوان خود بزرگ بینی است که سعی در نادیده گرفتن این همه تلاش برای شکل گیری دارد و با سرعت سرسام آوری همه چیز را به هم می ریزد.

آنتروپوسن دوران انسان است. دوران آلودگی و نابودی سرزمین و سایر ساکنان این زمین سخاوتمند. باید امیدوار باشیم که زمین بر ما رحم کند. هر چند این سیاره زیبا و قدرتمند تنها ذره ای از این جهان سراسر ناشناخته است و راه خود را می رود.اما برای نسل ما مهمترین سیاره در این گیتی پهناور است.

شاید پس از آنتروپوسن شاهد دورانی بدون انسان باشیم و زمینی را ببینیم که سعی در ساختن دوباره خود دارد.

زمین را قدر نهیم چرا که تنها سیاره شناخته شده برای ما و سایر موجودات شناخته شده است.



افسر سلطان گل پیدا شد از طرف چمن

مقدمش یا رب مبارک باد بر سرو و سمن

خوش به جای خویشتن بود این نشست خسروی

تا نشیند هر کسی اکنون به جای خویشتن

خاتم جم را بشارت ده به حسن خاتمت

کاسم اعظم کرد از او کوتاه دست اهرمن

تا ابد معمور باد این خانه کز خاک درش

هر نفس با بوی رحمان می‌وزد باد یمن

شوکت پور پشنگ و تیغ عالمگیر او

در همه شهنامه‌ها شد داستان انجمن

خنگ چوگانی چرخت رام شد در زیر زین

شهسوارا چون به میدان آمدی گویی بزن

جویبار ملک را آب روان شمشیر توست

تو درخت عدل بنشان بیخ بدخواهان بکن

بعد از این نشگفت اگر با نکهت خلق خوشت

خیزد از صحرای ایذج نافه مشک ختن

گوشه گیران انتظار جلوه خوش می‌کنند

برشکن طرف کلاه و برقع از رخ برفکن

م با عقل کردم گفت حافظ می بنوش

ساقیا می ده به قول مستشار مؤتمن

ای صبا بر ساقی بزم اتابک عرضه دار

تا از آن جام زرافشان جرعه‌ای بخشد به من




فکر می کنم این ضرب المثل  زیر شباهت زیادی با 


don't count your chickens before 


they're hatched


 جوجه را آخر پاییز می شمارند فارسی داشته باشه. امروز این ضرب المثل را از یک دوست در مورد سبزی هایی که با هم کاشتیم شنیدم در حالی که من خوشحال از سبز شدن اونها بودم او این ضرب المثل را به کار برد. 
یادمون باشه که در مورد موفقیت ها مون یا حتی شاید شکست هامون تا موقعی که به یک قطعیت نسبی نرسیدیم خوشحالی و ناراحتی نکنیم.
این مطلب را باید هر روز برای خودم تکرار کنم.




در مقایسه با کل جهان خورشید یک ستاره معمولی به حساب می آید. اما برای ما ساکنان زمین و سایر سیاراتی که به دور خورشید می گردند این ستاره منبع عظیمی از انرژی و توجه است.خورشید کل منظومه شمسی را در کنار هم نگه داشته و مایه حیات، انرژی، نور برای ساکنان زمین است.

این ستاره با پهنای 1.4 میلیون کیلومتر، توانایی نگه داشتن 109 سیاره مشابه زمین در سطح خود را دارد. اگر شبیه توپی خالی بود میلیونها زمین می توانست درون آن قرار گیرد. اما درون این سیاره خالی نیست و از گازتشکیل شده است

دمای این ستاره در سطح به حدود  5500 درجه سلسیوس می رسد و در قسمت های درونی دمای بالاتری دارند. در مرکز این سیاره واکنش های هسته ای با تبدیل هیدروژن به هلیوم انرژی فراوانی تولید می کنند. انرژی تولید شده  توسط ذرات نوری که فوتون نامیده می شود به پوسته کروی خورشید حمل شده و سپس انرژی به سطح خورشید انتقال می یابد. این فرایند ها میلیونها سال طول می کشد.

علاوه بر انتشار نور، گرما و جریانی از بار نیز که به عنوان بادهای خورشیدی معروفند از سوی خورشید منتشر می شوند. بادها با سرعت بالایی حرکت کرده و گاهی در ارتباطات ماهواره ای ما اختلال ایجاد می کنند.

مثل هر منبع انرژی دیگری خورشید نیز همیشگی نیست این منبع انرژی 4.5 میلیارد سال سن دارد و نیمی از هیدروژن مرکز خود را به هلیوم تبدیل کرده است. بنابراین برای مدت 5 میلیارد سال دیگر نیز با سوخت هیدروژن کار خواهد کرد و سپس سوخت اولیه آن هلیوم خواهد بود. و اندازه آن صد برابر فعلی خواهد شد و در نتیجه انبساط آن زمین و سیارات دیگر را خواهد بلعید.

میلیونها سال به همین شکل خواهد سوخت و در نهایت به اندازهای مشابه زمین و با نام کوتوله سفید فروخواهد پاشید.

این نوشته های مطالبی علمی بودند که از سایت ناسا خوانده ام ، از همه اینها بگذریم امروز حدود 45 دقیقه در جستجو و به دنبال خورشید بودم و در نهایت هم نتونستم آنطور که باید عظمت و زیبایی این مخلوق بسیار زیبا و شگفت انگیز را ببینم. 

انقدر محو زیبایی و عظمت این مخلوق شده بودم که به این می اندیشیدم که انسان اولیه مثل ما با انبوهی از ابزارهای مختلف مسلح نبود که بتواند توجیح علمی یا حداقل با شیوه اندیشیدن فلسفی برای مسایل وپدیده های پیرامون خود دلیلی قانع کننده پیدا کند و از این رو در توجیه پدیده های طبیعی هیچ ابزار خاصی در دست نداشت و ازا ین رو در مواجه با پدیده هایی که خارق العاده، عجیب و شگفت انگیز بودند جنبه سحر آمیز و خدای گونه برای آن قابل بود و بدیهی است که در این میان خورشید نیز مستثنی نبود.

والبته انسان نخستین حق داشت که این پدیده و عارضه زیبا و باشکوه را خدا بپنداره و حتی او را بپرستد و چندان نمی توان به آنها خرده گرفت.

غوغایی بود در آسمان، رنگ های بیداد می کردند نمیشه اصلا تصور کرد ترسیم حقیقت این زیبایی در یک تابلوی نقاشی و اقعا برای من که همیشه در کلمات می لنگم توصیفش سخت است . 

عکس را در این تعقیب گرفتم اما قرار بر این شد که روز دیگر کمی زودتر بیدار شوم تا لحظات زیباتری را شکار کنم.

 





میزان رضایت از زندگی به فرد بستگی دارد و هر کس بنابه انتظاراتی که از خودش داره تعریف رضایت می تونه براش متفاوت باشه وبنابراین همونطور که میلیاردها انسان با رنگ و بو های مختلف هست تعریفشون از هر چیزی و مثلا رضایت متفاوته.
برای من رضایت وقتی معنا پیدا می کنه که احساس مفید بودن داشته باشم. حسی که باعث می شه فکر کنم در این دنیای بی سروته یک جایی به درد این دنیا خوردم. البته باز هم به درد دنیا خوردن خودش تعریف داره و می تونه بسته به فرد متفاوت باشه
این روزها احساس مفید بودن دارم.
هر چند به نظر کاری از پیش نمی ره اما همین که دارم تلاش می کنم خودش کورسوی امیدی است تا کورمال کورمال از این تاریکی که برای خودم درست کردم بیرون بیام.
ممنونم از همه ادمها و همه وسیله هایی که این شرایط را برام فراهم کردند.
عکس رو خودم گرفتم. اینجا که هستم آسمون زیبایی داره . هر چند آسمون هرجایی زیبایی های خودشو داره. اما اینجا شاید از تنهایی باشه یا هر چیز دیگه ای خیلی زیاد به آسمون نگاه می کنم. یک جورایی انگار با هم دوست شدیم و گاهی حرف می زنیم بعضی وقتا اینقدر آبیه که ترس غرق شدن تمام وجودت را می گیره. بعضی وقتا تشخیص خط حایل میان اقیانوس و آسمون مشکله.


اهمال کاری دسیسه ایه در لباس های مختلف، گاهی آشکاره گاهی پنهان ، اما همیشه هست در کمین و اماده و هشیار تر ازما.

و در لحظه ناخوانده وارد میشه مخصوصا وقتی ما اسیب پذیرتریم و قدرت را به دست می گیره، وقتی ازش فرار میکنیم اون قویتر میشه و حتی اگر برای مدتی اونو از خودمون رانده باشیم بازهم با کوچکترین ضعفی قویتر برمیگرده، و انقدر قویه که ضمام امور را در دست میگریه و میشه رییس ما!

اگر این برات اشناست ؟ تو تنها نیستی پون اهمال کاری همه جا هست 

لغت انگلیسیش میشه procrastinatinate

واژه لاتین  proبه معنای رو به جلو

واژه crastinate به معنای فردا 

وقتی هر کاری را که اولویت داره به جلو می اندازیم و به خودمون میگیم فردا ارامشی انی از انجام اون در روز اینده ما را فرامیگیره اما این فردا گاها نمیاد و با طلوع صبح نظرمون دوباره عوض میشه، شاید فکر میکنیم همیشه وقت برای انجام دادن بعضی کارها هست اما واقعا نیست و این خیلی وحشتناک و دردناک اگر به عمق فاجعه عاقلانه بیندیشیم.

اهمال کاری مدام ما را در گردابی از نگرانی و تشویش غیر قابل شمارش فرو میبره که اسایش زندگی را سلی میکنه.

برای خودم الان همین شرایط پیش اومده 

به تاخیر انداختن انبوهی از کارهای مهمی که دوست دارم انجام بدم و کارهای مهمی که میخوام انجام بدم و کارهای مهمی که نه دوست دارم و نه میخوام.

مهمترین اونها پایان نامه خودمه که خوب یا بد در اولویته و مدت هاست به تعویق می اندازم و در این را بهانه های بیشماری جور کردم که حالم از خودم به هم میخوره اما این دیگه پایان راه.

به امید خدا


تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

Brandon مختصری از دیگ بخار صنعتی آموزش شیمی حقوق دستگاه چاپ بنر را بیشتر بشناسید آموزشگاه آرایشگری هنرآموزان خرید شارژ ایرانسل | خرید شارژ همراه اول | خرید شارژ رایتل مُهر بر لب زده